شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

شازده کوچولو

خداحافظی با شیر شب و لغت نامه!

بلخره هفته ی پیش ، تصمیمم رو برای قطع شیر شب پسرک قاطعانه گرفتم و از همون شب ، بعد از اینکه شیر خورد و خوابید ، شیر ندادم تا صبح. طبق معمول نیم ساعت بعد از شیر لالا، بیدارشد و گفت مم!‌ ولی درمقابل گریه و بیقراری و جیغ و داد ودعوا هاش صبوری کردم و با لالایی و بغل بلخره خوابید، نیم ساعت هر بار گریه میکرد، اما خوابید! و این برای من برد خیلی بزرگی بود! واقعا نمیتونستم تصور کنم چجور میشه بدون اینکه ممه دهنش باشه بخوابه . شب اول گریه ها وبی قراری ها خیلی شدید بود، شب دوم کمتر شد و شب سوم کلا با نخوردن شیر تو شب کنار اومد! اما به شرط اینکه هر نیم ساعت یک ساعت بیدار شه و چک کنه که تو بغل منه! اینم حالا مرحله ایه که امیدوارم به زودی ازش عبور کنه...
29 خرداد 1393

سفر اصفهان و تهران

هفتم خرداد تولد یکسالگی پسرخاله ی رادمهر بود ، پس با کلی اصراری هم که خاله جان داشت نمیشد نرفت! پس من و رادمهر پنجم با هواپیما رفتیم اصفهان تا بابایی هم به محض اینکه کاراش تموم شد بیاد وبه ما ملحق شه .      این سفر چهارمین پرواز رادمهر بود ، بخاطر کار بابایی مجبور شدیم دو ساعتی زود تر از پرواز بریم فرودگاه و رادمهرم که هفت صبح بیدار شده بود با دو ساعت بازی و ورجه وورجه تو فرودگاه دیگه مست خواب شده بود! دلمو صابون زده بودم که تا بریم تو هواپیما شیر و لالا! اماااا ! رادمهر پاش که به هواپیما رسید کسل و بدقلق شد از شدت خواب و نمیتونست بیخیال فضای جدید بشه و بخوابه یه سره غررر میزد که بذارم رو زمین تو راهرو راه برم! از شا...
17 خرداد 1393

بیست ماهگی

و پسرکم بیست ماهه شد، خدایا به خاطر همه این روزها به خاطر وجود بهشتی ِ پسرک ازت سپاسگذارم، ممنون که حواست بهمون هست. تازه از سفر برگشتیم ، بزودی میام و سفر نامه و باقی صحبت ها ...!
12 خرداد 1393
1